دلم گرفته ...
بارها خواستم زمانی که دلم ابری ست هم اینجا چیزکی بنویسم ولی دلم نمیومد ... همه به من گفتند اینجا می آییم تا دلمون باز بشه ...
ولی میخوام بنویسم از ابرهایم ... چون میخوام خودم باشم ...
من به خوبی و زیبایی وب لاگم نیستم ...
من کامل نیستم ...
من هم گاهگاهی دلم میگیره ... دلم می شکنه و اشکهایم را می چشم ...
گاهی طعم گس زندگی رو مزه مزه می کنم و از خودم می پرسم .... آخرش که چی؟
به این غم میرسم که با وجود این همه امکانات باز چیزی درونم کم هست و می جویمش ...
همون حرفی که نهال همیشه بهم میزد ... یگانه یک چیزی توی دلم همیشه هست که غصه داره ... همیشه غصه داره ...
از دست دادنی که دیگه قابل جبران نیست ...
دلتنگی که هیچ چیزی آرومش نمی کنه ... شاید تنها کمی قربون صدقه مامان بزرگ ... آره شاید ... چون تشدیدش میکنه ...
خدایا کفر نمیگم ... دارم دردل میکنم ... تنها کمی دلم گرفته ... همین ...
بهم گوش کن ...

عزیزم بهم گوش کن ...

...

Comments

Popular Posts