آهسته برای تو به کناری می آیم
به گوشه ای پناه می آورم

خاطرات این همه بودن را باید جایی ثبت کنم
دلم می خواهد آنها جاودانه شوند...
برای همیشه ...
همه باید بفهمند که من هم زمانی، "بودن" را تجربه کردم

چشمها ...چشمهایم رو چطور جاودانه کنم؟
دستها .. دستهایم چطور؟
خون رگها... از همه مهمترند ... حسی که از تماشای کوهها می گیرم... چطور بودن با آنها را فقط به بهانه تو جاودانه کنم؟

میل به جاودانگی
حس جالبی است... ولی بازهم ریشه در ترس دارد


بودن را، ... بودن ....

Comments

Anonymous said…
we are eternal, by just being; being the way we are...
Anonymous said…
Each new day brings new sunshine and new ideas
Take care Diamond Lady :)

Popular Posts