Spoil


امروز سردرد داشتم ... عصری اومدم خونه ... کمی خوابیدم ...
وای وقتی بیدار شدم ... خیلی حال عجیبی بودم ...
سرم هم خوب شده بود ...

حس خوبی که انگار خدا بوسم کرده بود توی خواب ...
انگار از یک دنیای دیگه اومده بودم ... از بهشت ...

وای اینقدر عجیب بود حسم ...
اشکهام هم که جای خود ...

کاشکی می شد آدم هر وقت دلش می خواست به همون بهشت می رفت .. خستگی در می کرد و برمی گشت ...
بعد رفتم واسه خودم خرید ... می خواستم سوپ جو درست کنم ... به قول این همکارهای لبنانی ام
To spoil myself ...

یعنی به خودم خوب برسم و خودم رو لوس کنم ...

توی راه خرید ... توی ماشین که بودم .. دوباره همون حس خوب اومد سراغم ...
در یک لحظه احساس کردم خیلی خوشبخت هستم ... خیلی

شادی عجیبی بود و بدون هیچ دلیلی ...

زندگی اینجا و تنهایی هر چقدر سخت هست ... یک خوبی داره ... گاهی در تنهایی لحظات نابی رو می توان تجربه کرد ...
می توان ساعتها رفت و کنار دریا نشست و کاری به این دنیای پر سرو صدا نداشت ..

این آخر هفته اولین قدم رو در تصمیمهای جدیدم اجرا میکنم ... محل اجرا؟ ساحل دریا مارینا ...

;)


Comments

Popular Posts